گاتها، سروده های اشوزرتشت اگرچه بخش کوچکی از کتاب دینی ایرانیان باستان _اوستا _ را شامل میشود، اما باید گفت بنمایه این آیین و دین، برگرفته از آن است. هر کس برای شناخت فرهنگ ایران زمین و نیز آشنایی با روند تکامل اندیشه بشر میبایست بدان روی آورد. و آنگاه خود میتواند داوری کند که به نظرش  بنمایه دیگر آیینها و کیشها و فلسفه ها و دانشها نیز از آن نیست؟!

از دیگر بخشهای اوستا پسینتر گفته خواهد شد. در این گفتارها برآنیم تا خود آیین زرتشت، جهان او، فرهنگ مردم زمانه او و... را نخست از دل گاتها _اصیلترین بخش این دفتر_ فرا گیریم و آنگاه به دیگر بخش های آن بپردازیم.

 

 

 

 

 سروده هشتم سر آغاز دومین بخش گاتها یعنی "اشتُوَد" است (اهنَوَد، اشتُوَد، سِپنتمَد، وَهوخشَتر، وَهیشتو اِشت). هفت سرو اهنود را از دیده گذراندیم. اشتُوَد که خود شامل 4 سروده است و به سبب وزن از نخستین بخش جدا گشته، با هات 43 آغاز شده و با هات 46 پایان میپذیرد. (گفتیم که هاتهای ۳۵ - ۴۲ جزو گاتهای زرتشت نیستند)

 

 

زرتشت در این هات و هات پسین با ادامه پرسشهای خود میخواهد به نوعی خودشناسی و یا جهانشناسی برسد. در واقع از این دو هات میتوان اشاراتی دانشیک برداشت کرد.

زرتشت پاسخ پاره ای از این پرسشها را داده یا پسینتر میدهد و پاره ای را به دوش نهاد آدمی _ چه بسا در تمام دورانها_ میگذارد.

 

 

 

او در آغاز ویژگیهای اهورامزدا و خود را به پرسش میگذارد تا چه بسا پافشاری بر هریک کند. و سپس به نوعی نهاد آدمی را با پرسشهای خود به چالش میکشد چرا که این پرسشها میتوانند سبب شکوفایی ذهن انسانهای زمانه او شوند. و درهمین میان زرتشت پاسخ و سر آغاز تمام آنها را سرور دانایی _اهورامزدا_  معرفی میکند. چرا که "مزدا اهورای همه توانا چنین برنهاده است..."

 

 

 

زرتشت اینک او را پاک شناخته است. و زمانی که شناخته پی به بسیاری چیزها برده:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" ای مزدا هنگامی تو را پاک و توانا شناختم که دریافتم تو با نیروی خود خواست ما را برآورده میسازی...."

 

 

 

 

 

"...تو را در سرآغاز زندگی دیدم و دریافتم که تو برای گفتار و کردار پاداش نهاده ای..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" آن زمان که خرد تو فراز آید توانایی مینوی و اندیشه نیک، با کنش خود جهان را بسوی راستی پیش میبرد..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 در این فراز ها چنان که میبینیم به همراه تعریف جهان، هنجارهایش و قوانینش، ویژگیهای اهورامزدا می آید. و این ویژگیها همان فروزه های اهورایی هستند که اینک در ترجمان معنا یافته اند :

 

 

 

پارسایی یا فروتنی و سر به زیری به جای فروزه سپنتا آرمئیتی است که البته برخی آنرا آرامش جاوید معنا میکنند.

 

 

 

 

 

توانایی مینوی و شهریاری به جای فروزه خشتر وئیریا است، شهریور: شهریاری و فرمانروایی اهورامزدا

 

 

 

 

 

اندیشه نیک به جای وهومن یا بهمن

 

 

 

 

 

بهترین راستی به جای اشاوهیشتا یا اردیبهشت است.

 

 

 

 

 

جاودانگی به جای امرتات یا امرداد.

 

 

 

 

 

و رسایی به جای هئوروتات یا خرداد، فروزه کمال و برتری بر همه چیز.

 

 

 

 

 

 

 

"ای پارسایی آن پرتوی را که پاداش زندگی نیک منشانه است به من ارزانی دار."

 

 

 

 

 

".... توانایی مینوی و اندیشه نیک با کنش خود جهان را به سوی راستی میبرد"

 

 

 

 

 

"...اندیشه نیک بر من فراز آمد و پرسید..."

 

 

 

 

 

 

 

 

واژه " نیک منشانه" ترجمه ای است از واژه اوستایی "مننگهو"  manaŋhÔ . که به چم درست اندیشی و اندیشه بالنده به کار گرفته میشود.

 

 و همه این واژه ها و مصداقها هرچند اندک، تمام آنچیزی هستند که ما با توان و درک خویش میتوانیم از خداوند بشناسیم. و همچنین تلاش کنیم تا آنها را بدست آوریم.

و زرتشت برای بیان ویژگیهای اهورامزدایش از آنان یاری میگیرد. در هر فراز میبینیم که گویی هریک از این فروزه ها کاری را بر دوش دارند. به همین صورت میبینیم که سروش ایزدی گویا خویشکاری راهنمایی زرتشت را برعهده دارد. پس سروش نیز مصداقی مینوی از اهورا مزداست مانند دیگر فروزه ها. البته پافشاری زیاد زرتشت بر آن، سازندگان دین مزدیسنا را بر آن میدارد که به این یکی نیز جان بخشند و به این ترتیب سروش یکی از ایزدان تازه ساز میشود.

اما روشن است که همانند دیگر فروزه ها فرنود زرتشت یک هویت جسمانی و فردی نبوده است. و چه بسا او حالت مینوی و دریافت درونی خویش از جهان آفرینش، که در همه انسانها کم و بیش بسته به روحیات و فرهنگشان وجود دارد،  را سروش و یاری از سوی اهورامزدا میخوانده است.

ایزدان در دین مزدیسنا گاه برگرفته از ایزدان ایرانی پیش از زرتشت هستند. چون میترا و ورهرام. و گاه پس از او ساخته شده و خویشکاری می یابند. از آنانند، سروش و رشن که هر دو در باور دینی، همکار میترا در داوری پسین انسانها در جهان دیگر میشوند. و همچنین ایزد آذر.

 

 

 

 

 

 

 

"آذر" در اوستا "آثر" (athra ) است که در زبان پهلوی دگرگون میشود به "آتور" و در فارسی "آذر" و در لهجه شرقی آن "آتخش" که در زبان دری به "آتش" تبدیل میشود که هنوز هم پابرجاست. این واژه نخستین بار در گاتها در همین سرود هشتم (هات ۴۳) می آید که بیشینه ترجمانها آنرا فروغ و روشنایی اهورامزدا  معنا میکنند که در دل انسانهای راستین می افتد. هرچند که اگر همانند دکتر جعفری آنرا همان آتش مادی هم معنا کنیم به دلیل ارزش زیاد آتش در فرهنگ ایرانیان باستان از پیش از زرتشت حتا تا امروز، رای نادرستی نداده ایم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سرود با این جمله زیبا آغاز میشود :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" ..خوشبختی از آن اوست که به دیگران خوشبختی بخشد..."

 

 

 

 

 

 

"... اوشتا اهمایی یهمایی اوشتا اهمائیچیت..."

 

 

 

که ما را به روشنی به یاد نیایش بنیادین اشم وهو (که در هات ۲۷ جای دارد) می اندازد :

 

 

 

 

"خوشبختی از آن کسی است که خواهان راستی باشد و خواهان بهترین راستی"

 

 

 

 

 

 

"اوشتا اهمایی هیت اشایی وهیشتایی اشم"

 

 

 

 

 

و این نشان میدهد که اگرچه در بخشبندی امروزین (که ریشه در دوران ساسانی دارد) نیایش اشم وهو بخشی از گاتهای زرتشت نیست ولی همچنانکه دکتر جعفری میگوید احتمالا زمانی بخشی از گاتها بوده و اگر هم از زرتشت نباشد، از یاران نزدیک زرتشت و همراستا با اندیشه زرتشت است.

 

 

 

دیگر فراز زیبای هات ۴۳ را دکتر وحیدی چنین ترجمان میکند :

 

 

 

 

 

 

 

 

"..بهترین پاداشها از آن کسی است که خواستار روشنایی باشد. و به دیگران روشنایی بخشد..."

 

 

 

ولی این بخش را موبد رستم شهزادی "نورانی ترین نور" و "روشن ترین روشنایی" معنا میکند. که ما را به یاد نور الانوار در دیگر ادیان و همچنین فلسفه اشراق می اندازد که سهروردی آنرا به زرتشت نسبت میداد. 

 

اکنون زرتشت به خودشناسی و انسان شناسی میرسد. و این خود شناسی را هریک از ما نیز میتوانیم  به دست آوریم. پرسشها سرآغاز اندیشه ها هستند. و از اندیشه ها شناخت به وجود میآید. و شاید این تفاوت میان یک آیین و یک دین باشد. در فرهنگ و عرفان ایرانی کمتر مکتب ساخته شده است. چرا که همانطور که وارون پاره ای فرهنگها این پرسشهای بنیادین اصولا مطرح میشوند. همانطور نیز آنان را کمتر پاسخی است. جهان بینی میباید زاده شناخت هرکس از پیرامونش در زمان و مکان خویش باشد. و شناخت را تلنگری باید از پرسش و حتا شک ها. نه دیکته شده از سوی یک نفر، یک مکتب یا حتا یک دین.

 

 

 

 

 

 

 

 

"... که هستی و از کیستی؟..."

 

 

 

زرتشت حتا به خدای خود، اهورامزدا و چگونگی یافتن و پرستش او نیز شک میکند!:

 

 

 

 

"..برای چه کسی این جهان بارور و شادی آفرین را آفریده ای؟.."

 

 

 

 

 

 

 

"...چیست آن آیین تو که برای جهانیان بهترین است؟..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

".. آیا آنچه را میگویم و  می آ موزم همه براستی درست است؟..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" چیست.سرآغاز و سرچشمه بهترین زندگیها..."

 

 

 

 

 

 

 

"...من به چه کسی رو کنم؟ آنکه بدی دیده یا آنکه به بدی گراییده است؟..."

 

 

 

 

 

 

 

".. هنگامی که دو گروه ناسازگار بهم میرسند برابر آیینی که بر نهاده ای، به کدامیک ازاین دو گروه و در کجا  پیروزی میبخشی؟..."

 

 

و بدینسان شک و پرسش کم کم او را بسوی شناخت راه مینماید. پیشتر نیز گفتیم که گاتها را نباید فقط به این دید خواند که شخصی به نام زرتشت آنرا سروده. بلکه باید خود را به جای شخصیت سراینده آن قرار دهیم. وگرنه زرتشت دلیلی نداشت تا آن پرسشهای روزانه و شک گمان های خود را جاودانه کرده و برای آیندگان باقی گذارد. کافی بود پاسخها را برای ما میگذاشت. حال تصور کنید که اگر هرکس روزانه این گاتهای زرتشت را میخواند، آیا امکان داشت که زیر بار دین و مکتب های آینده برود؟!

زرتشت که مدام همه را به پرسش میگیرد گاهی نیز در برابر پرسشها پاسخهایی میدهد :

 

 

 

 

"...گفت به که نماز میبری؟ گفتم به فروغ مزدا نماز میبرم"

 

 

 

 

 

 

 

"...دریافتم که گسترش آیین تو در میان مردمان دشوار است. اما من آنچه را که به نزد تو بهترین است.به انجام میرسانم"

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" من به پا خواهم خواست و همراه با همه آنهایی که سراینده سخن اندیشه بر انگیز تو هستند، پشتیبان آموزشها تو خواهم بود"

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"... من به خواست و با دانش خود بسوی تو و  آیین تو روی می آورم.."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.."راهبر هرگز نباید در پی خشنودی دروندان باشد..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

..."گفتی به سوی راستی روم تا دانا گردم، بکوشم تا سروش در دلم آوا دهد و در پرتو روشنایی آن را دریابم..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" بهترین نیکی ها به کسی خواهد رسید که در زندگی مادی و مینوی، راه راست خوشبختی که ما را به بارگاه اهورامزدا میرساند، به ما بیاموزاند..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"..برای رسیدن به آماجهایم مرا زندگی درازی آرزوست. آن زندگی دلخواه که تنها تو میبخشی..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" ...اندیشه نیک بر من فراز آمد و مرا آموخت که بهترین راه بالندگی مینوی، اندیشیدن درآرامش است"

 

 

 

 

 

" پس زرتشت برای خویشتن پاکترین اندیشه ها را برمیگزیند..."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"من میکوشم با این پرسشها و با اندیشه پاک تو را که آفریدگار همه هستی بشناسم.."

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در سرود نهم (هات ۴۴) زرتشت سپس پرسشهای خود از جهان و یا از راز آفرینش را می آغازد:

 

 

 

 

 

 

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها : آیین زرتشت,

موضوع :
آیین زرتشت ,  ,